درباره من
«الهه رهرونیا» با نام هنری«نوشاد» نویسنده، شاعر، منتقد، فیلمساز، بازیگر، و کنشگرسیاسی متولد ۱۳۵۶ و زادهی شهر باستانی «ری» از توابع تهران بزرگ است.
نقاشی را از کودکی آموخت و در دانشگاه هنر «الزهرا» در رشتهی نقاشی پذیرفته شد، اما سر از دانشکده زبانهای خارجی و سپس معماری در آورد و در همانها دانشآموخته شد
در همان سالها دوره بازیگری را در موسسهی آناهیتا با «مصطفی اسکویی»، ادامهی نقاشی را با «علی پتگر»، و سالها بعد که شور دوربین و سینما در جانش افتاد، عکاسی و کار با دوربین را از «حسین سلامت» فرا گرفت
فعالیت حرفهای ادبیاش در سال ۷۹ با انتشار نخستین کتاب شعرش با عنوان «لیلاااُبالی»،(کار مشترک با علیرضا آدینه) نشر پایا آغاز شد
رمان «سلطان گل زرد » یا « شاه مار» را چهار سال بعد با نشر مرکز منتشر کرد. پس از ده سال «آگهی فروش اسب ترکمن» که گزیدهای از پنج دفتر شعر بود، همراه با مقالهای بلندی در دیباچهٔ کتاب با عنوان «این یک بیانیه نیست چیزی شبیه مایع است» را قرار بود با سانسور منتشر کند، اما در دقایق آخر تصمیمش را عوض کرد، همهٔ بخشهای سانسور شده را به کتاب افزود، و آن را زیرزمینی و در تیراژ محدود منتشر کرد. در درازای ده سال فاصله میان این کتاب و آثار پیشین، رهرونیا به کارهای گوناگونی از جمله بنیانگذاری یک شرکت معماری داخلی به نام «هاروگ»، نوشتن شعر داستانهایش با عنوان «منظومهی ناپیوند والگی»، رمان«تسخیر بهشت»، رمان شاعرانهٔ«مرافعهی آقای عنکبوت زاده»، مجموعه داستان کوتاه «عمو پدر»، شعر بلند و روایی«گودزیلا در حاشیه تاریخ »، نوشتن دهها مقاله و نقد ادبی در همکاری با روزنامههای اعتماد و اعتماد ملی و اجرای اینستالیشن «بیوهی جنگ» پرداخت. اما به دلیل مشکلاتی که رنگ و بوی اعتراضی کارهایش او را به آنها دچار کرد، پیش از انتشار «آگهی فروش اسب ترکمن» تصمیم به ترک ایران گرفته بود. از این رو این کتاب را بدون سانسور منتشر کرد. در پی انتشار این کتاب، رهرونیا مناظرهای را در کارگاه شعر «کارنامه» برپا کرد. قرار بود این مناظره جایی برای گفتگویی تئوریک پیرامون جلوههای شعر امروز باشد، اما این نشست بجای گفتگو تبدیل به عرصهی حملات طرفداران شعر فُرم به شعر او شد. رهرونیا با این پایان تلخ ایران را ترک کرد. در فاصلهی سه سال زندگی در مالزی رمان «کوسهای که آدم شد» را نوشت و پیشتولید دو فیلم «سنتز در زبالهدان» و «ریشخند جنگ» را به پایان رساند. سپس به دعوت انجمن جهانی قلم به نروژ دعوت شد. ولی پیش از سفر به نروژ تصمیم گرفت تا برای ساختن پنهانی فیلم «سنتز در زباله دان» برای آخرین بار و به مدت یک ماه به ایران برگردد. فیلمی اعتراضی، و فیوژنی از سینمای شاعرانه و مستند، دربارهی سؤاستفادهی رژیم ملایان از کودکان در سیستم بازیافت زباله
ساخت این فیلم با وجود تمام ممنوعیتها، با موفقیت انجام شد اما رهرونیا هنگام خروج از کشور به همراه دختر هشت سالهاش در فرودگاه بازداشت شد. خوشبختانه فایل فیلم که رهرونیا آن را پیش یکی از دوستانش پنهان کرده بود توسط وزارت اطلاعات کشف نشد و رهرونیا به شرط توقف کار هنری و با حکم تعلیقی چهار سال زندان و پنجاه میلیون تومان جریمه آزاد شد و به مالزی بازگشت و سپس به نروژ رفت. اکنون چند سال از اقامت وی در نروژ گذشته است. وی در این سالها همچنان فعالیت خود را در حوزهی ادبیات، تاتر،فیلم،نقد، تصویرگری کتاب، موسیقی و ترانهسرایی و فعالیت سیاسی ادامه داده و به جامعه ادبی و هنری نروژ نیز پیوسته است. بخشی از آثار او به زبان های نروژی و انگلیسی و عربی ترجمه شده و آثار تازهای نیز به زبان پارسی به کارنامهاش افزوده است. از دیگر کارهای او در این سالها میتوان منظومههای « عروسی من و جهان»، «نامه های عاشقانهی من و جهان»، «ریشخند جنگ»، «منظومهی بیداری»، «صدای بوسهها» مجموعه شعرهای « هزار چشم کور پروانه»، «اذرنامهجان»، «سهتارستان و سازآباد»، شعرـ تاتر «گودزیلا در حاشیه تاریخ»، شعر-تاتر «زایش»،شعر-تاتر« عروسی من و جهان»، رمانهای «ماجرای عاشقیت یهودا»،«خورشیدنامه»، «مراسم تاجگذاری خورشید»،« کهنه سرباز» و مجموعه داستانهای کوتاه«قصههای سرزمین شیر و خورشید»، «مسافر سرزمین عجایب در قلعهٔ دراکولا»،« متولدین جهنم»، «ماجراهای الهه پولو», یادداشتها و جستارهای«نگاهی به رمانهای برگزیده جهان»، « یادداشتهای پروانهی ناهنجار»،« الههنامهها»،«سیاستنامههای یک بیسیاست» و… را نام برد
خلاصهٔ کارنامه او را تا سال ۲۰۲۲ میتوانید در اینجا بخوانید: